«حاج آقا؛ به من دینی یاد بده که فقط در تشییع جنازه ام حاضر باشد»

نویسنده روزنامه ملی گازاته ترکیه با کنایه از وضعیت مسلمانی برخی دینداران با عنوان «به من دینی را یاد بده که در آن «نظم/نظام» وجود نداشته باشد!» وضعیت دینداری در جامعه ترکیه را به نقد کشیده است.

رشاد نوری ارول نویسنده روزنامه ملی گازاته طی یادداشتی در این روزنامه با کنایه از وضعیت مسلمانی برخی دینداران با عنوان «به من دینی را یاد بده که در آن «نظم/نظام» وجود نداشته باشد!» وضعیت دینداری در جامعه ترکیه را به نقد کشیده است.

وی می نویسد:

«حاج آقا؛ به من دینی یاد بده که فقط در تشییع جنازه ام حاضر باشد»

«اسلامی که آشامیدنش آسان باشد، کاربردش در زندگی راحت باشد، اسلام آسان؛ وقتی می خورم راحت هضم شود! با چیزی که می خورم تعارض نداشته باشد، از لباسم ایراد نگیرد، وارد خانه ام نشود، وارد مغازه ام نشود...

حاج آقا یک چنین اسلامی برای من بنویس. بگذار جوری باشد که بتوانم به آن ببالم، به آن افتخار کنم، برایش بمیرم، اما با آن زندگی نکنم. بگذار به عروسی من نیاید، به تفریحات من وارد نشود، به ماه عسلم نیاید، به تعطیلات من هم نیاید؛ اما به مراسم تدفین من بیاید!

حاج آقا! جان من خیلی با ارزش است، دارایی من بسیار عزیز است، فرزندانم مهربانند، همسرم بسیار حساس است. اسلامی نباشد که مرا از آنها و آنها را از من برنجاند.

حاج آقا! من جوان هستم، تازه وارد کار شده ام، سرمایه ام کم است، اراده ام ضعیف است، دوستان زیادی ندارم، پس این اسلام نباید خیلی سخت گیر باشد.

حاج آقا! برایم اسلامی بنویس که نمازم مزاحم تجارتم نشود، روزه ام مزاحم عشقم نشود، زکاتم مزاحم قرض هایم نشود!

آقاجان! همه حق دارند خوش بگذرانند. روزها نمازم را بخوانم، شبها هم خوش باشم!

حاج آقا! به من قرآن خواندن بیاموز. اما معنی آنها را نگو! عربی زبان سختی است. مرا از ثواب خواندن قرآن بی نصیب نگذار. قرآنی بیاموز که در زندگی من خلل ایجاد نکند. بگذارید تجوید داشته باشد اما ترتیل نه.

لطفا از آن قرآنهایی نباشد که قابلیت اجرا داشته باشد و آدم را مکلف به فهم و تطبیق قرآن کند! دین را فقط به عنوان یک طریقت بیان کن. نه به عنوان یک شریعت که دارای نظم و نظام باشد.

حاج آقا! از دیدن خون می ترسم، از بریدن دست می تریم، از شلاق هم می ترسم. با من از ذکر صحبت کن، نه از جهاد، از نیکی کردن به همسایه، از فضیلت شانه زدن موهای سر یتیم از پشت به جلو!

حاجی جان! در مورد خدایی صحبت کن که من می توانم به او قسم بخورم! بگذار با آن قسم بخورم و دارایی خود را بفروشم. اما فقط در مورد محبت او صحبت کن. از خشم و عذاب و جهنمش حرف نزن!

حاج آقا، از دینی برایم بگو که در جوانی من دخالت نکند و در پیری از کنارم دور نشود!

حاج آقا! رابطه ام با دوست دخترم بد است. یک تکه کاغذ بنویس که باعث شود او را دوست داشته باشم. از آیات قرآن باشد. خواهش می کنم! اسلامی باشد که با معشوق حالم را خوب کند اما با معشوقم کاری نداشته باشد!

آقا جان! من خیلی به مد علاقه دارم. خیلی علاقه دارم موهایم را درست کنم. دوست دارم زیبا به نظر برسم. خیلی خوشم می آید که جلب توجه کنم. به آرایشم اهمیت می دهم. به من اسلامی را بیاموز که با اینها تداخل نداشته باشد، اما به من چند آیه و حدیث یاد بده که به همسایه ام که گربه دوست ندارد، بگویم.

حاج آقا! مرا به گریه بیاور! از گرسنگی پیغمبر از دست های پینه بسته فاطمه و ازتشنگی حضرت حسین! بگو و مرا به گریه بیاور.

حاج آقا! اما قضیه حضرت حسین را نگو! از وفا و عبادت فاطمه (س) نگو، از گرفتاری های پیامبرمان نگو!

آقا من یک اسلام عاشقانه می خواهم. بگذار یک دین زیبا، ناز، دلسوز و دوست داشتنی باشد.

استاد! از ثواب لقمه دادن به دهان زنم بگو! فضیلت دوست داشتن فرزندان دختر بیشتر توضیح بده. در مورد صواب خوردن کدو سبز صحبت کن. اما نگو آنهایی که ربا می خورند مورد وسوسه شیطان قرار گرفته اند. من از چنین چیزهایی می ترسم. نگو که دروغ ما را به جهنم می برد. از گناه غیبت حرف نزن!

استاد! میدانم فکر می کنی من چیزهای سختی را میخواهم. اما اگر تنها چند چیز از اسلام خودت را کم کنی، من هم به آن راضی ام.

پاسخ حاج آقا: باشه عزیزم. من برای شما یک اسلام بدون مالیات، بدون ضامن، بدون اعتبار، بدون ضامن، بدون تعهد، جذاب اما ساخت چین می نویسم. (مورات پاداک)

 

منبع: روزنامه ملی گازاته

تاریخ:10/05/1401

کد خبر 13180

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 0 =